جدول جو
جدول جو

معنی انقلاب هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو

انقلاب هاکردن
به جلو هل دادن، استفراغ کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ سَ لَ)
دگرگون کردن:
ساری گفتا که هست سرو زمن پای لنگ
لاله ازو به که کرد دشت بدشت انقلاب.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 44)
لغت نامه دهخدا
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
اصنع ثورةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
Revolutionize
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
révolutionner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
rewolucjonizować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
למהפך
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
революционизировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
انقلاب کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
বিপ্লব ঘটানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
kuleta mapinduzi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
devrim yapmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
혁신하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
革命を起こす
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
क्रांति लाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
merevolusi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
revolutionieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
revolutioneren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
революціонізувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
revolucionar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
rivoluzionare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
revolucionar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از انقلاب کردن
تصویر انقلاب کردن
เปลี่ยนแปลง
دیکشنری فارسی به تایلندی